بسم الله النور
باز امشب
لرزشی سخت
درون دل من افتاده
دستها در پی حجمی ناپیدا
حوض چشمم پر آبست
تپش قلب من امشب
به گلو ره برده
سر من پر ز سراب
دل من حسرتی ماهتاب
در دلم امشب نقش یک ماه تمام است
نقش یک ماه که می دانی
که همین یک شبه را کامل است
صبح فردا
دم آن سر خی مهر
دل من می شکند می ریزد
دست من در پی آن قرص
حجمی از نور
طلب می کند
قرص ماه دل من
رنجور است
در دلم امشب
ماه گریانست
نم نم اشکانش
پای قلبم ریخته
دل من می لرزد
ماه تنهاست
؛خودم؛
حق یارتون
besyar ziba val delneshin bood movafagh bashii aziz
سلام .زیبا ساده و پرمعنی .موفق باشی و پایدار . در پناه حق.
سلام ..چه خوشگله ....
دلم برای کسی تنگ است….که آفتاب صداقت را....به مهمانی گلهای باغ می آورد...و دستهای سپیدش را...به آب میبخشد...آپدیت کردم ...اگه با پرشین بلاگ مشکل دارین بیاین به این آدرس ..http://cottage.blogsky.com
شعر خیلی خیلی خیلی زیبایی بود مرسی
سلام به دوست جون عزیزم دوست جون اشعارت خیلی زیبا بود به منم سر بزن خوشحال می شم