بنام او

ای به زیر پوستم پنهان شده

همچو خون در پوستم جوشان شده

گیسویم را از نوازش سوخته

گونه هام از هرم خواهش سوخته

آه ای بیگانه با پیراهنم

آشنای سبزه زاران تنم

آه ای روشن طلوع بی غروب

آفتاب سر زمین های جنوب

آه آه ای از سحر شادابتر

از بهاران تازه تر سیراب تر

عشق دیگر نیست این این خیرگیست

چلچراغی در سکوت و تیرگیست

عشق چون در سینه ام بیدار شد

از طلب پا تا سرم ایثار شد

این دگر من نیستم من نیستم

حیف از آن عمری که با من زیستم

فروغ فرخزاد

لاله و لادن

بنام توانا

مقدمه

انسان موجودی اجتماعی است یعنی در اجتماع بدنیا می آید در اجتماع بزرگ میشود و در کل در یک کلمه وابسته به اجتماع است بدون اجتماع فرد نمیتواند تمام خواسته های خود را برآورده سازد . در کنار بعد اجتماعی بعد فردی وجود دارد که شخص کارهای روزمره خود را بتنهائی و بدون مشارکت دیگران انجام میدهد . تصور اینکه شخصی در کارهای خصوصی از جمله آشامیدن - خوردن - خوابیدن و در یک کلام تمام حرکات و رفتارها بجز نفس کشیدن ( آن هم نفس کشیدن معمولی ) وابسته به فردی دیگر باشد در زبان شاید ساده بنظر برسد ولی در عمل واقعاْ مشکل و دور از ذهن است .

زندگی لاله و لادن و یا لادن و لاله ( در آوردن نام این دو هم انسان نمیداند تقدم را به  کدامیک از آنها بدهد ) یکی از این زندگیها میباشد که فرد در تمام امور روز مره به هم وابسته است و بدون توافق و همکاری یکی دیگری هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. ۲۹ سال زندگی به این منوال برای من که واقعاْ غیر قابل تصور است . در این جامعه جهانی که دو نفر بدون وابستگی فردی نمیتوانند در یک خانه همدیگر را تحمل کنند چطور دو نفر با سلیقه های متفاوت و خواسته های جدا از هم با مشارکت صد در صد زندگی کنند .
هر چه از صبر و گذشت این دو موجود خدا بگوییم کم گفته ایم و کاش زنده میماندند و  زندگی انفرادی آنجور که خود میخواستند را تجربه میکردند . افسوس که گلچین طبیعت این بار لبه های تیغش را به طرف این دو موجود خدا نشانه گرفت و دنیائی را در سوک نشاند. از موقعی که این خبر تاسف بار اعلان شد همه مردم از دل سوز کشیدن و ناله کردن و از چشمانشان اشک جاری شد. کمتر کسی بود که درباره آنها اظهار نظر نکرد . هر کسی را که میدیدی به طریقی اظهار تاسف خود را بیان میکرد از کودک ۵ ساله تا پیر ۹۰ ساله که من شاهد بودم . همه و همه . کمتر کسی بود که با این خبر چشمانش خیس نشود  نمیدانم چرا ؟ ولی طوری اینها در دلها جا گرفته بودند  که پرپر شدنشان همه را داغدار کرد .

دعا کنیم

بنام او که همه از اویم و بازگشت همه بسوی اوست



خدا همه رفتگان را بیامرزد